کل داستان روزی روزگاری مردی خسته و مانده تشنه و گرسنه به شهری رسید
-
داستان جالب ضرب المثل سواره از پیاده خبر ندارد
داستان جالب ضرب المثل سواره از پیاده خبر ندارد از میان داستان هاي ضرب المثل هاي فارسی برای شما ماجرای مانند سواره از پیاده خبر ندارد سیر از گرسنه را داریم که میتوانید در ادامه بخوانید.در زمانهاي نه عمده دور، مردي سوار بر شتر از بیابان داغ و خشکی میگذشت. مرد سواره دلش میخواست هر چه زودتر به شهر برسد. اما راه طولانی بود و مقصد دور. سواره رفت و رفت تا در پای تپهاي به مردي پیاده رسيد. مرد پیاده خسته بود، به مرد سواره گفت: «برادر خستهام! جان به دست و پایم نمانده، مرا هم سوار شتر کن و به شهر برسان.» خورجین قشنگی بر دوش مرد پیاده بود. مرد سواره گفت: «این خورجین را بفروش و یک الاغ بخر». مرد پیاده لبخندی زد و گفت: «نمیتوانم، این خورجین زندگی من هست» و التماس کرد که وی را هم سوار بر شتر کند. مرد سواره با اخم به مرد پیاده نگاهی انداخت و گفت: «شتر، بچه...
-
ضرب المثل آدم گرسنه سنگ را هم میخورد
داستان ضرب المثل آدم گرسنه سنگ را هم میخورد مورد استفاده: یعنی هر چیزی در جای خودش ارزش واقعی خود را نشان میدهد. داستان ضرب المثل: روزي روزگاري لقمان حکیم با پسرش از کوچهای عبور میکردند که ناگهان صدای اذان شنیدند. پسرش گفت: پدر برای نماز به مسجد برویم و بعد از نماز برای نهار به منزل برویم. امروز مادرم برای نهار غذای خوشمزهای آماده کرده. لقمان و پسرش به مسجد رفتند و بعد از خواندن نماز، پسر مسیر خانه را در پیش گرفت لقمان کمی صبر کرد و گفت: اگر مطمئن هستی که مادرت غذای خوشمزهای برای ما مهیا کرده به خانه برویم. پسر لقمان که این حرف را از پدرش شنید با تعجب از پدرش پرسيد: اتفاقی افتاده تاکنون یاد ندارم به فکر این باشید که بهترین غذاها را برای شما مهیا کرده باشند. لقمان گفت: عزیزم! فراموش مکن، هرگز چیزی نخوری مگر اینکه بهترین غذاها باشد و هیچ جایی نخوابی مگر جایی که...
-
سرنوشت این کودک خاطره انگیز + تصاویر
سرنوشت این کودک خاطره انگیز + تصاویر کودک درحال مرگ حالا به مدرسه می رود! عکس کودک گرسنه نیجریه ای مجله مراحم : در اواخر ماه ژانویه سال ۲۰۱۶، یک امدادگر دانمارکی به یک ماموریت نجات در خیابان های نیجریه رفته بود و یک کودک گرسنه را در آستانه مرگ پیدا کرد. این لحظه که در عکسی فراموش نشدنی ثبت شد، نشان می دهد که امدادگر بطری آبی را به روی لب های این پسربچه می گیرد. یک سال بعد همان پسر بعد از بهبود کامل، مدرسه را آغاز کرد و اولین عکس او نشان می دهد که تا چه اندازه از چیزی که بود دور شده است. «Anja Ringgren Lovén» که این پسرک را پیدا کرد نام او را به درستی «امید» نهاد. او برای سازمانی کار می کند که کودکانی که به آن ها برچسب «جادوگر» زده می شود و اغلب توسط پدر و مادرشان شکنجه و کشته می شوند را نجات می دهند. برخی رهبران مذهبی در نیجریه کودکان را متهم به سحر و جادو می کنند به...
-
ضرب المثل از ترس گدایی، یک عمر گدایی
داستان ضرب المثل از ترس گدایی، یک عمر گدایی کاربرد ضرب المثل: ضرب المثل از ترس گدایی، یک عمر گدایی در مورد افرادی گفته میشود که عمری را با سختی و فقر میگذرانند تا مبادا روزي فقیر شوند. داستان ضرب المثل: سالها پیش در میان حیوانات جنگل از جمله پرندگان، خزندگان، چرندگان و… پرندهای بود که شکل زندگیاش کاملاً استثنایی بود. این پرنده برخلاف تمامی پرندگان دیگر برای تأمین غذای روزانهاش به جای غذا، کافی بود تا مقداری آب بنوشد و با خوردن آب گرسنگی و تشنگی این پرنده کاملاً برطرف میشد. این امتیاز باعث شده بود این پرنده خیلی راحت به هر کجا که آب هست پرواز کند و نیازهای خود را برآورده کند و خیلی راحت بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این پرندهی عجیب مشکلی داشت که فقط مختص خودش بود. او همیشه میترسيد که آبهای زمین تمام شود و او تشنه و گرسنه بماند. به همین دلیل پرنده...
-
تعبیر خواب گرسنگی - گرسنه بودن در خواب چه تعبیری دارد؟
بنابر گفته های معبرین اسلامی گرسنگی و گرسنه بودن در خواب نشانه بیچارگی ، حرص و طمع بیننده خواب است. با تعبیر خواب گرسنگی همراه ما باشید. گرسنه بودن در خواب چه مفهومی به همراه دارد؟ گرسنگی یا تشنگی از موضوعاتی هستند که در خواب دیده نمیشوند بلکه بایستی آنها را احساس کرد. گرسنه بودن همواره نماد قحطی و بیچارگی است. آنگونه که حضرت دانیال درباره گرسنگی میگوید سیری از نان بهتر از گرسنگی بود. با تعبیر خواب گرسنگی همراه مجموعه تعبیر خواب مجله اینترنتی ستاره باشید. تعبیر خواب گرسنگی ابراهیم کرمانی گوید: اگر خویشتن را گرسنه و ضعیف بیند، دلیل است گناه و معصیت کند. بهتر آن است کسی خود را به حال اعتدال بیند، چنانکه نه سیر بود و نه گرسنه. محمدبن سیرین گوید: اگر دید گرسنه است و چیزی نداشت که بخورد، دلیل حرص است. جابرمغربی گوید: اگر دید گرسنه بود مصیبت است. اگر دید...
-
شعر عاشقانه از ایرج جنتی عطایی
شعر عاشقانه از ایرج جنتی عطایی از شاعر برجسته و خوب کشور ایران برای شما گزیده اشعار عاشقانه داریم که می توانید در زیر بخوانید و لذت ببرید. ایرج جنتی عطایی (زاده ۱۹ دی ۱۳۲۵ مشهد)، شاعر، ترانهسرا و نمایشنامهنویس ایرانی است. در شهر مشهد زاده شد. همکاری وی با بابک بیات آهنگساز و داریوش اقبالی، منجر به خلق ترانههایی مهم با درونمایههای سیاسی، اجتماعی، و عاشقانه شد.او هم اکنون در کشور بریتانیا و شهر واتفورد اقامت دارد. میون این همه کوچه که بهم پیوسته کوچهی قدیمی ما کوچهی بنبسته دیوار کاهگلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست این صدا لالاییِ خواب خوب بچههاست کوچه اما هر چی هست، کوچهی خاطرههاست اگه تشنهست اگه خشک، مال ماست کوچهی ماست...
-
کوچهی بنبست (ایرج جنتی عطایی)
اشعار عاشقانه ایرج جنتی عطایی ایرج جنتی عطایی (زاده ۱۹ دی ۱۳۲۵ مشهد)، شاعر، ترانهسرا و نمایشنامهنویس ایرانی است. در شهر مشهد زاده شد. همکاری وی با بابک بیات آهنگساز و داریوش اقبالی، منجر به خلق ترانههایی مهم با درونمایههای سیاسی، اجتماعی، و عاشقانه شد.او هم اکنون در کشور بریتانیا و شهر واتفورد اقامت دارد. میون این همه کوچه که بهم پیوسته کوچهی قدیمی ما کوچهی بنبسته دیوار کاهگلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست این صدا لالاییِ خواب خوب بچههاست کوچه اما هر چی هست، کوچهی خاطرههاست اگه تشنهست اگه خشک، مال ماست کوچهی ماست توی این کوچه به دنیا اومدیم توی این کوچه داریم پا میگیریم یه روزم مثل پدربزرگ باید تو همین کوچهی بنبست بمیریم...
-
فقر و گرسنگی وحشتناک در اندونزی (تصاویر)
فقر و گرسنگی وحشتناک در اندونزی مردمان قوم اسمت از پاپوی غربی در اندونزی با جنگل زدایی و نابودی زمین هایشان مواجه هستند. یک عکاس مستندساز با سفر به این منطقه نگاهی به زندگی و چالش های پیش روی این قبیله انداخته است. گرسنگی,قبلیه گرسنه,خوردن سگ,گرسنگی گرسنگی,قبلیه گرسنه,خوردن سگ,گرسنگی گرسنگی,قبلیه گرسنه,خوردن سگ,گرسنگی گرسنگی,قبلیه گرسنه,خوردن سگ,گرسنگی گرسنگی,قبلیه گرسنه,خوردن سگ,گرسنگی گرسنگی,قبلیه گرسنه,خوردن سگ,گرسنگی گرسنگی,قبلیه گرسنه,خوردن سگ,گرسنگی
-
کیسه های پلاستیکی باعث مرگ نهنگ گرسنه شد + تصاویر
کیسه های پلاستیکی باعث مرگ نهنگ گرسنه شد + تصاویر مرگ نهنگ گرسنه با خوردن کیسههای پلاستیکی مجله مراحم : نهنگ در سواحل کم عمق جزیره ” سوترا” در غرب برگن ، نروژ به گل نشسته است . معاینات انجام شده روی نهنگ نشان داده که این حیوان با خوردن مقدار زیادی کیسه های پلاستیکی مسیر معده اش مسدود شده و همین موضوع علت اصلی مرگش شده است . دکتر ” ترجی لیس لواند ” جانور شناس دانشگاه نروژ بیان کرد نهنگ به دلیل مشکل معده و سوء تغذیه بسیار لاغر شده است . اکنون وضعیت آلودگی دریاها باعث نابودی بسیاری از جانوران دریایی شده و منطقه وسیعی را آلوده کرده است . آمارها نشان میدهد تا سال ۲۰۵۰ میلادی میزان پلاستیک های موجود در دریاها از وزن همه ماهی ها بیشتر می شود. مرگ نهنگ گرسنه در اثر خوردن کیسه های پلاستیکی های پلاستیکی , مرگ نهنگ گرسنه , کیسه های پلاستیکی باعث مرگ نهنگ ,...
-
چرا نباید گرسنه بخوابیم؟
کد خبر: 283055 تاریخ انتشار : ۹:۵۸:۱۳ - یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷ اگر فردی از خوردن شام امتناع کند، به دنبال گرسنگی و در واقع پایین آمدن سطح قند مورد نیاز برای مغز، سطح سوخت و ساز بدن پایین می آید و برای مغز چاره ای باق نمی ماند جز این که پروتئین های ماهیچه ای بدن را فدا کند، تا انرژی مورد نیاز خود را فراهم کند و این امر در دراز مدت می تواند به تحلیل عضلانی شخص منجر شود. برای کاهش وزن به هیچ وجه وعده های غذایی خود را نظیر شام، حذف نکنید. ورزش و تحرک کافی به همراه یک برنامه غذایی منظم و سالم نقش بسیار پررنگی در کاهش وزن و رسيدن به فرم ایده آل را دارد. پربیننده ترین مطالب روز به اشتراگ بگذارید! گوگل پلاس برچسب ها
-
داستان کوتاه کلوچه
داستان کوتاه کلوچه مجموعه: داستانهای خواندنی (۲) داستان های جالب و خواندنی داستان کوتاه کلوچه زن جوانی بستهای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد. در کنار او مردي نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود. وقتی او اولین کلوچهاش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت. در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره! هر بار که او کلوچهای برداشت مرد نیز کلوچهای برمیداشت. این عمل او را عصبانیتر میکرد، اما از خود واکنشی نشان نداد. وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟” مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت! زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت. وقتی که در صندلی هواپیما...
-
داستان جالب | شاید او هر روز می آید
داستان جالب | شاید او هر روز می آید داستان جالب : شاید او هر روز می آید روزي روزگاري زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزي خداوند پس از سال ها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست. چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد. زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباس های مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست. دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست. ساعتی بعد باز هم کسی به دیدار زن آمد. زن با امیدواری بیشتری در را باز کرد. اما این بار هم فقط پسر بچه ای پشت در بود. پسرک لباس کهنه ای به تن داشت،...
-
حمله ببر گرسنه به روستا، ۶ کشته برجای گذاشت +تصاویر
ببر گرسنه ای که با حمله به روستایی در هندوستان ، موجب کشته شدن ۶ تن شده بود، با تلاش اهالی و به وسیله فیل ها پیدا شد. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ تصاویری که به تازگی منتشر شده است لحظه گرفتار شدن یک ببر توسط روستاییان خشمگین در هندوستان را نشان می دهد. این ببر که چهار ماه پیش در حمله شبانه به روستاییان موجب کشته شدن ۶ تن شده بود برای تهیه غذا در اطراف روستا پرسه می زد. پرسنل یکی از باغ وحش های هندوستان به همراه اهالی روستا که تبر و چوب به همراه داشتند با استفاده از فیل و تراکتور توانستند این ببر را پیدا کنند. این ببر در حالی که در محل اختفاء خود مشغول خوردن باقیمانده جسد یکی از اهالی بود پیدا شد. این حیوان بعد از بیهوش شدن توسط پرسنل باغ وحش ” لاکنوو” به قفس انتقال یافت اما بنا به گفته یکی از شاهدان، اهالی روستا در لحظه انتقال ببر به قفس با پرسنل باغ وحش درگیر شدند....
-
ضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست
داستان ضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست کاربرد ضرب المثل: ضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست کنایه به افرادیست که در انتخاب دوست اشتباه میکنند و گرفتار میشوند. داستان ضرب المثل: در زمانهای گذشته، پادشاهی در شهري حکومت میکرد که بسیار رئوف و مهربان بود، پادشاه به ضعیفان کمک میکرد و جلوی زورگویی ثروتمندان زورگو را میگرفت. این پادشاه به خاطر رفتار منحصر به فردش دشمنان بسیار زیادی داشت. بسیاری از دشمنان او طی سالها در لباس نگهبان حرمسرا به او حمله کرده بودند و میخواستند وقتی او خواب است او را بکشند. این پادشاه مهربان همسری داشت که خیلی مواظب پادشاه بود و چون شاهد چندین بار خیانت اطرافیان به پادشاه بود، به او پیشنهاد داد تا میمونی را به قصر آورد و تربیت کند تا شبها بالای سر پادشاه پاسبانی دهد. همسرش میگفت میمون چون حیوان است و از روابط انسانها و...
-
داستان کوتاه و آموزنده خواجه بخشنده
داستان کوتاه و آموزنده خواجه بخشنده داستان کوتاه و جالب و تاثیر گذار خواجه بخشنده را برای شما آماده نموده ایم تا با خواندن آن درس هایي از زندگی بیاموزید.درويشي كه بسيار فقير بودو در زمستان لباس و غذا نداشت. هرروز در شهر هرات غلامان حاكم شهر را ميديد كه جامههای زيبا و گرانقيمت بر تن دارند و كمربندهاي ابريشمين بر كمر ميبندند. روزي با جسارت رو به آسمان كرد و گفت خدايا! بنده نوازي را از رئيس بخشندة شهر ما ياد بگير. ما هم بندة تو هستيم. زمان گذشت و روزي شاه خواجه را دستگير كرد و دست و پايش را بست. ميخواست بيند طلاها را چه كرده است؟ هرچه از غلامان ميپرسيد انها چيزي نميگفتند. يك ماه غلامان را شكنجه كرد و ميگفت بگوييد خزانة طلا و پول حاكم كجاست؟ اگر نگوييد گلويتان را ميبرم و زبانتان را از گلويتان بيرون ميكشم. اما غلامان شب و روز شكنجه را تحمل ميكردند و هيچ...
-
یک لیوان شیر! / داستان بسیار زیبا و آموزنده - آکا
1395/08/10 سایت سرگرمی داستانک،داستان کوتاه جالب یک لیوان شیر! / داستان بسیار زیبا و آموزنده - آکا یک لیوان شیر! / داستان بسیار زیبا و آموزنده - آکا آکاایران: یک لیوان شیر! / داستان بسیار زیبا و آموزنده آکاایران: به گزارش آکاایران: پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت هزینه تحصیل خود را به دست میآورد، روزي دچار تنگدستی و گرسنگی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میآورد تصمیم گرفت از کسی تقاضای کمی غذا کند. در خانهای را زد. دختر جوان زیبایی در را به روی او گشود. دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: «چقدر...
-
ضرب المثل اول رفیق آخر طریق
داستان ضرب المثل اول رفیق آخر طریق مردي بود که حکایت میکرد من سی سال تجارت کردم و هرگز در سفر بیرفیق نبودم. در ابتدای تجارت پدرم مرا وصیت کرد که هرگز بیرفیق و تنها سفر نکنی. اتفاقاً بعد از فوت پدر از اقوام دلگیر شدم. همیان زری داشتم بر کمر خود بستم و بیرفیق از خانه بیرون آمدم. بعد از دو روز، غریبی بر من اثر نمود خواستم برگردم، غرور جوانی مانع شد پس به خاطرم رسيد نصحیت پدر را بیازمایم. به نخلستانی رسيدم که از آبادی دور بود. پشیمان و حیران نه طاقت رفتن و نه قدرت برگشتن داشتم. ناگاه دو نفر را دیدم که به جانب من میآمدند و هر دو دزد بودند. اتفاقاً یک نفر دیگر رسيد و هر سه با هم برآمیختند. بالاخره یکی از آنان دو نفر دیگر را هلاک نموده و اسبان ایشان را بر درختی بست و فارغ شد، پس تیغ کشید و روی به من آورد. من قالب تهی نمودم و از ترس همیانی که به کمر داشتم گشوده و دور انداختم....
-
آهنگ شب یلدا از مازیار فلاحی
آهنگ شب یلدا با صدای مازیار فلاحی از تاپ ناز دانلود کنید. بازپخش به مناسبت شب یلدا دانلود موزیک با کیفیت MP3 128 پخش آنلاین آهنگ شب یلدا مازیار فلاحی document.createElement('audio'); http://media.topnaz.com/music/2014/12/Maziar%20Fallahi%20-%20Yalda.mp3 متن آهنگ جدید مازیار فلاحی به نام یلدا : مست بگو راست بگو تا شب یلداست بگو تا نفسی هست بگو هری چی دلت خواست بگو خسته و بی تاب شدم محو شدم خواب شدم خسته از این پنجره ها منتظر باد شدم گریه بر این حال کشید اشک در این.فال کشید بر تن بی دست خدا نقش دو تا بال کشید ♫♫♫♫♫♫ دانلود آهنگ جدید مازیار فلاحی به نام یلدا ♫♫♫♫♫♫ خاک شدم پست شدم با همه یک دست شدم تشنه بی آب شدی نیست از این هست شدم مست بگو راست بگو تا شب یلداست بگو تا نفسی هست بگو هری چی دلت خواست بگو خسته و بی تاب شدم محو شدم خواب...
-
داستان آموزنده نفس گرم
داستان نفس گرم داستان نفس گرم ابوریحان بیرونی در خانه یکی از دوستانش که از بزرگان نیشابور بود، میهمان بود. از هشتی ورودی خانه، صدای او را میشنید که در حال نصیحت و اندرز شخصی بود. آن شخص به دوست ابوریحان میگفت: «هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید.» داستان آموزنده دوست ابوریحان او را نصیحت میکرد که: «عمر کوتاهست و عقل تعلل را درست نمیداند. آن زن اگر تو را میخواست حتما پس از سالها باز میگشت. پس یقین دان دل در گروی مردي دیگر دارد و تو باید به فکر خویش باشی.» سه روز بعد ابوریحان در حال خداحافظی با دوست خود بود که خبر آوردند: «کسی را که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ افتاده و در این چند روز هیچ نخورده است.» داستان آموزنده میزبان ابوریحان قصد دیدار آن مرد کرد. ابوریحان دستش را گرفت...
-
داستان جالب | پدربزرگ کلاه فروش و میمونها
داستان جالب | پدربزرگ کلاه فروش و میمونها داستان جالب : پدربزرگ کلاه فروش و میمونها کلاه فروشی روزي از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. داستان جالب در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسيد که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد. داستان جالب سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش...